۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

سئوالات مطروحه و مباحث جدی در يک محل کار کاملا جدی



صخره های مرجانی چیست؟

چرا کسی که کمرش درد می کند را باید تو گوشش زد تا خوب شود؟

فسنجان با چه درست می شود و فرق آن با قرمه سبزی چیست؟

واژه مستحدثه در چه مبحثی مورد استفاده قرار می گیرد؟

بوقلمون صحیح است یا فیلمرغ؟

تویوتا به خاک سیاه نشسته است یا خواهد نشست؟

۱۳۸۷ تیر ۳۱, دوشنبه

قهوه چی خیابان فرشته


توکای مقدس در معرفی کافه-رستوران چهارمیز نوشته "خیلی از کافه های شیکی که من نمی روم، صاحبانی دارند که بالقوه یک بقال خوب هستند" یاد خاطره ای افتادم. سه-چهار سال پیش که رفته بودم تهران با دوستی رفتيم ناهار خورديم. هوس چای بعد از غذا کردیم. رفتیم يکی از همین کافه های شیک خیابان فرشته. بعدازظهر پنجشبه بود و سر کافه دارها شلوغ. آقایی حدودا پنجاه ساله که ظاهرا صاحب کافه بود آمد سر میز که سفارش ما را بگیرد. به زور پول، لباسهای گران و اجق وجقی به تن کرده بود که به تنش زار می زد. بند شلواری قرمز رنگی هم همه این لباسها را به زور نگه داشته بود که مبادا اين کسوت گرانبها در رود.


هر دو سفارش چای دادیم. حضرتشان با پوزخندی گفتند چای اینجا؟ اينجا کاپوچینوهاش معروفه. پرسیدم چای ندارید؟ با لحنی که یا داشت مسخره مان می کرد یا مثلا به شیوه خودش تحویلمان می گرفت گفت: معلومه که داریم. ولی عجیبه که آقایون متشخصی مثل شما کاپوچینو رو ول می کنن چای می خورن. بذار برات یه کاپوچینو با طعم هیزل نات (فندق) بیارم حال بیای.

هر چه مکالمه مان بیشتر پیش می رفت، لهجه ایشان از صنف کافه داران خیابان فرشته بیشتر فاصله می گرفت و معلوم نبود به کجاها می رفت. دوستم که سنش از من بیشتر بود و زیاد حوصله کلنجار رفتن نداشت، گفت لطف کنید برای من از همون کاپوچینوها بیاورید. من که افتاده بودم رو دنده لج گفتم اگه اجازه بدید من همان چای می خورم. کافه چی داستان ما که از من لجوج تر بود گفت داداش چایی رو که تو قهوه خونه های شوش هم میشه خورد. اين کاپوچینوس که هرجایی گیرت نمیاد.

کفرم دیگر بالا آمده بود دوستم سعی داشت آرامم کند. برای اينکه غائله را تمام کند گفت آقای عزیز شما یک چای به ایشان بدید پول کاپوچینوی فندقی تون رو ازمون بگیرید. طرف دیگر چیزی نگفت. حواسم را خیلی جمع کردم که تو چای ام تفی چیزی نکند.

به نظرم يک بقال خوب اگر کسی ازش ماست بخواهد بهش ماست خوب می دهد. اگر بدجنس باشد ماست ترش می دهد. وگرنه سعی نمی کند بجای ماست به طرف سرکه با طعم نعناع بیاندازد.

خیلی از اينهایی که تهران کافه یا رستوران دارند کاشکی حداقل قبلش بقال بودند. معلوم نیست اصلا قبلا تو عمرشان کار کرده اند یا نه.

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

طرحی از پروفسور ظلمت شکن



این رفیق ما که عمرش رو وقف چیزهایی کرده که هيچ استعدادی توش نداره، استثنائا در زمینه طراحی خوش فکره، اما متاسفانه خودش رو باور نداره چون بچه که بوده بهش گفتن که يه روزی در زمینه موسیقی، قوم شناسی، سیاست خاورميانه و تاريخ اروپا بین دو جنگ جهانی و خیلی چیزهای دیگه صاحب نام میشه ولی حرفی از طراحی نزدن. خوب هر کسی که شانس نمی آره داوينچی باشه.

بازهم طرحاش رو میذارم و خودتون قضاوت کنین اما سعی کنین هيچوقت حرفای جدیش رو نشنوین.

۱۳۸۷ تیر ۱۴, جمعه

ژیانی که به دوزخ فرار کرد



دیروز دوستی که او هم تازگیها وبلاگی راه انداخته گفت ما برای چی الکی وبلاگ راه انداختیم خوب هرچی می خواستیم بنویسم به اون دو سه نفر ای میل می کرديم. راست می گفت. ولی ممکن بود اون دو سه نفز ای میلمون رو باز نکنن. اون وقت دیگه خیلی ضایع می شدیم. تازه اگه ما حال داشتیم ای میل بنویسیم که وبلاگ راه نمی انداختیم. بد می گم آقا ژیان؟


قطره قطره پست گردد
ناگهان وبسایت شود

۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

توصیه های ایمنی



عزیزان پایتخت نشین - دوستان گرامی*


شما را به جان هر که دوست دارید اینقدر تبلیغ رستورانهای ایرانی در پیتی را نفرمائید. اگر این جاها محبوب تان است، خودتان به تنهایی بروید و از غذای به قول شما عالی و محیط "دوستانه" شان شخصا محظوظ شوید. در معاشرتهای شمکچرانانه تان این رستورانها را انتخاب نکنید. ملت مظلوم از جمله من بیچاره را به زور به این جور جاها نکشانید. اگر همه از سر اجبار و ناچاری تسلیم جور شما شدند ادعا نکنید که بهترین است دلیل تان هم این باشد که غذاش اینقدر زیاده که نمی شه تا آخر خوردش. آخه اين هم شد دلیل. خودمانیم نکند واقعا از فضای دل انگیز این رستورانهای لذت میبرید یا اینکه غذای شان طعم رستورانهای بین سلفچگان و مورچه خورت را برای تان تداعی می کند. شما که دلتان اینقدر برای جیبتان می سوزد، کمی هم هوای معده تان را داشته باشید.


* خطاب به شما که خوش سلیقه اید نیست.


۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

هنر نزد ایرانیان است و بس


يکی از هنرهای ايرانیان در لندن، بازکردن چلوکبابی است. شاید بیش از 50-60 رستوران ایرانی در لندن باشد. يکی از دغدغه های هموطنان لندن نشین هم این است که " الان کدوم چلوکبابی خوبه".

راه پر پیج و خم موفقیت یک رستوران موفق ايرانی این است:

اول یک مغازه پیدا می کنيد، طراحی داخلی اش را می دهید به دوستان تان که در ارسنجان دوچرخه سازی داشته. او هم هر چه تو خانه اش دارد، می آورد می چسباند به در و دیوار مغازه. به مادر زنش هم سفارش می دهد هفت هشت تا پوستر چهلستون، پاسارگاد و تخت جمشید از ایران برایش بیاورند. همه را که لوله شده همانطور با چسب نواری، کج می چسباند به دیوار. هر چند وقت یکبار هم انرژی پتانسیل لوله بر اینرسی چسب نواری غلبه می کند و چسب ور میاید. دوباره بر روی چسب زرد شده قبلی يکی دیگر می چسبانید. مدتی بعد حوصله تان سر می رود، به همان شکل رهایش می کنید.

بهترين پوسترتان را که تلفیقی است از سی و سه پل در شب، کله سرباز هخامنشی و يک دسته گل قرمز و زرد و نارنجی با يک قاب طلایی به فاصله یک وجب از سقف می چسبانید به بهترین دیوار مغاره.

با آویزان کردن تکه های کوچک و بزرگ گلیم، دف هایی که رویشان عکس علیا مخدره ای نقش بسته و رویش نوشته شده " از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر" و يکی دو تا سه تار بدون سیم از در و دیوار، مغازه را تبدیل می کنید به "موزه هنرهای مبتذل". یادتان باشد هیچ جای دیوار را خالی نگذارید. زشته، خوبیت نداره. از حیوانات خشک شده هم غافل نشوید که عده ای فقط بخاطر آنها می آیند و نه غذا.

توجه کنید که برای مشتریان شما بسیار حیاتی است که چای شان را از قوری قرمز رنگی بریزند که رویش آقای سبیل کلفتی مراسم نوشیدن چای را سراسر شاهد باشد. حکماً شاه شهید در عهد شباب قهوه چی بوده است.

ابتدا غذایتان خوب است و قیمت تان مناسب. مشتریان زیادی جذب می کنید. بعد که مطمئن شدید همه شما را شناخته اند و پول مغازه را در آورده اید، اول قیمت را بالا می برید (بهتر است مغازه ارزانتری بگیرد که زودتر این مرحله را رد کنید) بعد با آشپزتان سر دستمزد دعوا می کنید. او قهر می کند و می رود ( خودش می رود يک رستوران دیگر می زند). غذا را می دهید شهلا خانم، همسایه سهیلا خانم اینها می پزد. چون هم دست پختش را قبلا خورده اید، هم بالاخره يک پولی می رود در جیبش. صواب دارد بخدا.

یک منوی غذا دارید که هفت روز هفته را به يک غذای روز اختصاص دادید. چون شهلا خانم هر روز نمی تواند بیاید آنجا، همه را اول هفته درست می کند. هر کسی هم ازتان پرسید غذای روزتان چیست با فروتنی توام با غرور می گویید : همه چیز هست.

چیزی را دور نمی ریزید چون معتقدید که " برکت خدا را دور نمی ریزند که" و همه را به خورد " مشتری گذری" می دهید. خدا را شکر که مشتری دائمی هم ندارید.

چون قیمت نفت در بازارهای جهانی بالا رفته، حجم برنجتان را نصف می کنید.

حسابی که خیالتان راحت شد که دیگر کسی سراغتان نمی آید. یک قوری چای می گذارید جلویتان و با دوستان تان می خورید و درباره اوضاع سیاسی ایران و اقتصادی جهان حرف می زنید و می گوئید که "وضع اقتصاد انگلیس خرابه ها" شاهدش هم این است که از صبح تا حالا يک مشتری هم نداشتید.

يکی از اين رستورانهای موفق، رستوران صدف است در خیابان وست بورن گروو (کوئینزوی) است (انصافا از پوسترها در آن خبری نیست). بیچاره ها خیلی زحمت کشیدند غذای خوبشان را به يک غذای مزخرف تبدیل کنند تا از بقیه همکاران عقب نمانند.

اين پست برای من 20 پوند و يک دل درد خرج بر داشت. دل درد را مهمان ما باشید تا اینجای کار نفری 20 پوند بدهکارید.

پیشنهاد: اگر می خواهید سیر نزولی کیفیت غذای رستورانی را متوجه نشوید. هر روز به آنجا بروید.

۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

بستنی جکسون مشتی



برای آنان که در کویر غربت، حسرت يک قاشق بستنی سنتی بر دلشان مانده است. آخی

یک سوم پنیر ماسکارپونه (سئوال نکنید ظرفهایش همه تقریبا یک اندازه است) را در يک کیسه فریزر می ریزید. پهن و صافش می کنید و می اندازیدش ته فریزر. حداقل دو ساعت. این می شود خامه بستنی

يک سر قاشق از آن سیصد بسته زعفرانی که از ایران برایتان آورده اند و حسابی رو دست تان باد کرده را در آب جوش حل می کنید به اضافه يک ته استکان گلاب (ندارید بخرید) می ریزد روی يک کیلو بستنی ساده وانیلی (نه از آنهایی که دانه های سیاه دارد)

بستنی را همراه با تکه های خرد شده ماسکارپونه یخ زده حسابی هم می زنید و دوباره به فریزر هدایتش می کنید. پس از نیم ساعت بستنی سنتی ایرانی دارید جهت تسکین موضعی آلام ناشی از دربدری.

اضافه کردن خلال پسته بلامانع است اگر دوست دارید البته. حتی می توانید به بستنی تان سیر و لیمو عمانی هم اضافه کنید. ما بسیار دموکراتیم.

۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

راهنمای غذای سرپایی در خیابان پورتوبلو



آنهایی که لندن هستند حتما چندباری شنبه ها خیابان پورتوبلو رفته اند. آنهایی هم که تازه آمدند حتما بروند. من خودم تقریبا هر هفته آنجا هستم. اين شنبه بازار به بازار عتیقه فروشی معروف است، اما ما که خودمان عتیقه ایم فقط می رویم به شکمچرانی و دیدار دوستان. البته ترجیح می دهم وسط هفته برویم که خیلی توریستی نباشد و بتوانیم از جذابیتهای غذایی آن بیشتر لذت ببریم.


گفته می شود که بهترین رستوارنهای لندن در آن منطقه است. البته بیشتر در خیابانهای دور و بر. اما کارشناسان معتقدند بیشترشان خیلی گران هستند. (بررسی کیفی تعدادی از اين رستورانها در هفته های آینده به نظرتان خواهد رسید.) ناظران بر این عقیده اند که برای خوردن يک غذای خوب و ارزان فقط نیاز دارید که یک نقشه جلویتان باز کنید و اين پست را دو سه بار بخوانید و با دقت به آن عمل کنید.


1. اگر نمی خواهید عتیقه بخرید لازم نیست صبح زود به بازار پورتو بلو بروید.


2. خود خیابان پورتو بلو بعد از چند بار خسته کننده می شود. خیابانهای اطراف آن جالب ترند. لازم نیست هر شنبه همه خیابان را بالا و پائين کنید.

3. اگر نمی خواهید خیلی خرج کنید و غذای خوب می خواهید، گول دکه های غذافروشی که به نظر خیلی خوشمزه می آیند را نخورید. بیشترشان فقط قیافه خوب دارند.


4. از بين این دکه ها فقط يک دکه آلمانی است (البته همه کارکنانش لهستانی اند) که شنیتسل مرغ، مرغ سرخ کرده و هات داگ می فروشد حتما امتحانش کنید از همه بهتر است. قیمت 4 تا 5 پوند بدون نوشیدنی.



5. اگر اهل غذای دریایی هستيد، دکه ای است که مثلا غذای دریایی می فروشد. شدیدا از آن پرهیز کنید و محل حادثه را سریعا ترک کنید. آن غذای اشتها بر انگیز و نسبتا ارزان که می بینید، میگو نیست بلکه تکه های سرخ شده دمپایی ابری است که رویش غذای ماهی گلی پاشیدند. عقل سلیم می گوید یک ظرف پر از شاه میگو نمی تواند 3 پوند باشد.

6. بهترين فلافل لندن را در پورتو بلو می توانید بخورید. اسمش هست فلافل کینگ و محلش بعد از پل وست وی، نبش خیابان کمبریج گاردن. صاحبش اسرائیلی است، پس زودتر گفته باشم اگر قصد تحريم رژیم اشغالگر را دارید، قید فلافل را بزنید. اينجا ساندويچهای کوچک فلافل سه پوند و بزرگش پنج پوند است اما عملا اندازه اش خیلی با با هم فرق ندارد. پس به نفعتان است کوچکش را بخرید. سس چیلی اش هم معرکه است. (دستور پخت فلافل خانگی بزودی همین جا)



7. برای خوردن قهوه کافه نگوتسیو  را پیشنهاد می کنم. قهوه هایش کمی گرانتر است اما جای قشنگی است. یکی دو کافه هم در خیابان وست بورن گرو هست که قهوه خیلی خوبی ندارند، اما پاتوق بچه مطرح های ناتينگ هیل است. قابل ذکر است که برای خوردن یک کاپوچینو در قهوه خانه مانند 202 ( که در واقع بوتیک نیکول فاری است) حداقل باید سه پوند بسلفید.


8. اگر کلی حوصله تان سر رفت و می خواهید جایی بلمید و چرخی در اینترنت بزنید. می توانید به Kitchen & Pantry بروید و با استراحت بر روی مبلهای راحت با پرداخت حق استفاده از اینترنت بدون سیم از قهوه مجانی بهره مند شوید. حتی المقدور از خوردن در اين مکان بپرهیزید چون چیز دندان گیری پیدا نمی شود. ولی آبمیوه های تازه اش را بشدت توصیه می کنم.


بازهم به پورتو بلو خواهیم آمد. بروید و کیف کنید. برای روح ما هم که این همه آنجا پول حرام کردیم، طلب آمرزش کنید.

۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

من آمده ام وای وای من آمده ام






به تشویق دوستان و سروران گرامی و جمعی از برادران جهاد سازندگی و مردم مهربان و باصفای لندن بر آن شديم وارد جرگه وبلاگ نویسان شویم.
چون اساسا چیزی گواراتر و دوست داشتنی تر از خوردن و آشامیدن نیافتیم، بنا را گذاشتیم بر شکچمرانی و کتابت کنیم درباره آن از جمله معرفی غذاخوری های شهر لندن و حومه و بعضا در هنگام سفر شهرهای دیگر، دستور پخت و پز چیزهایی که خودمان دوست داریم و غذاهایی که از خودمان اختراع می کنيم همراه با تاريخچه ای از بعضی مواد خوراکی که از آن اطلاع داریم.

از آن جاییکه هر چه در یخدان و انباری باشد از همان طبخ می کنيم، پس بعید نیست از این مطبخ چیزهای دیگر نیز برون آید که ربطی خورد و خوراک ندارد و صرفا غذای روح خواهد بود. بدلیل اشراف و احاطه بی حد و حصر گرداننده آشپزخانه دوزخ بر فلسفه، منطق، طب قدیم، هنر، فقه و جامعه شناسی بالینی به تناوب مطالبی در اين زمینه ها در صفحه قلمی خواهد شد.

گواه این ادعا آثاری است که رشته های مختلف به رشته تحریر در آورده ام که جمیعا منتظر کسب مجوزند تا به زیور طبع آراسته شوند از جمله:
نگاهی به جریان سیال ذهن در اصول کافی
ماتریالیسم دیالکتيک و هژمونی نسبی گرایی از نگاه چپهای درون حکومت
نقش اکسپرسیونیسم قرن نوزدهمی در نقاشی قهوه خانه ای
زیرساختارهای جنبش مه 1968 فرانسه و انقلاب مشروطه ایران در اسناد سفارت سن مارینو در دهلی
مقایسه تطبیقی شیوه تحریر در آثار محسن چاووشی و آواز ابوالحسن خان اقبال آذر
بررسی عناصر زیبایی شناختی در سینمای دفاع مقدس به روایت عبدالحسین سپنتا
تاریخچه آبیاری قطره ای در مزارع کاشت بامیه در صد ساله دوم حکومت اشکانيان
شالوده شکنی و ساختارگریزی در آثار متاخر فهیمه رحیمی

مرامنامه دهگانه

چون من به عنوان صاحب این وبلاگ، سنت در جوامع شرقی را متقدم بر مدرنیته وارداتی بر می شمارم و از میرزا ملکم خان خوشم نمی آید، بر خود لازم می دانم که اصولی را که در وبلاگ نویسی بدان پایبندم را رعایت کنم و اصول دهگانه این وبلاگ را از ابتدا برای خوانندگان احتمالی آن اعلام کنم.

یک: تحمل آرا و عقاید دیگران جایز نیست و آزادی بیان فقط منحصر به صاحب وبلاگ است که عقاید ماکیاولیستی را لازمه پیشبرد هر جامعه بشری در دنیای مجازی می داند.

دو: بحث و تحلیل سیاسی نخواهیم کرد، مگر حین پاک کردن باقالی و سبزی آش آن هم فقط در حضور اصلاح طلبانی که در پاک کردن باقالی کمک باشند.

سه: از گروه های سیاسی حمایت نمی کنیم مگر هنگام یاری در انداختن ترشی لیته و گرفتن آبلیمو و کمک در شستن ظرفها و تمیز کردن سفره.
چهار: استفاده هر گونه موسیقی که در هفت دستگاه میرزا عبدالله، آنهم به روایت نورعلی خان برومند نباشد، ممنوع خواهد بود.

تبصره 1: گوشه های کرد بیات و بسته نگار به دلیل ترويج عقاید نژادپرستانه و گوشه های راک عبدالله و سلمک به دلیل در برداشتن اندیشه های ضد یهودی از نگاه این وبلاگ کاملا مردود است.
تبصره 2: آواز شوشتری نیز به دلیل حمایت از گروه الاحواز و تجزیه طلبان خوزستان، جایی در اين وبلاگ نخواهد داشت.
پنج: پستهای اين وبلاگ همه در زمانی نوشته خواهند شد که کامیپوتر از برق بدست آمده از انرژی های تجدید پذیر تغذیه می شود و نه سوختهای فسیلی.

شش: صاحب وبلاگ در غذایی که از روی دستورهای آشپزی وبلاگ پخته می شود و رضایت پزنده آن را جلب نمی کند مسئولیتی ندارد. چون معتقد است پزنده یا به رهنمودهای او عمل نکرده، یا در خرید مواد لازم صرفه جویی کرده و مواد مشابه را خریده و یا کلا بد سلیقه است.

هفت: آشپزخانه دوزخ مسئول محتویات آشپزخانه رستورانهای دیگر نیست. معرفی رستوران برداشت شخصی صاحب وبلاگ در لحظه صرف ماکولات و مشروبات بوده و کاملا بستگی به احوالات شخصی وی حین حضور در غذاخوری دارد.
هشت: هزینه های مربوطه اعم از نگهداری وبلاگ، خريد مواد غذایی برای پخت غذا، پرداخت صورت حسابهای غذا به همراه انعام، تعمیر لوازم آشپزخانه، پرداخت حق التحریر به نویسندگان میهمان، خرید سی دی های علیرضا افتخاری و دعوت از میهمانای ویژه مانند جیمی الیور و گوردون رمزی همه از سوی بنیادهای نیکوکاری و مردم خیر که راضی به افشای نام و هویتشان نیستند، تامین می شود و هیچ ربطی به بودجه پارلمان هلند ندارد.

تبصره: از نایجلا لوسون در فرصت مناسبتری دعوت و پذیرایی خواهد شد.

نه: ساعات کاری وبلاگ از ساعت 9 صبح تا 5 بعد از ظهر از شنبه تا پنجشنبه است. جمعه ها تعطیل. لطفا در خارج از وقت اداری به این وبلاگ سر نزنید.
تذکر: ورود افراد بالای 18 سال به وبلاگ ممنوع است
ده: آشپزخانه دوزخ از معرفی رستورانهایی که به درخواست مالکان باشد، معذور است، مگر اينکه مالک آن شخصا صاحب وبلاگ، سردبیر، شورای نویسندگان و اعضای حروفچینی را به غذا دعوت کند.

تبصره: رستورانهای ایرانی که دیوارهای آن با تصاویر تخت جمشید، چهلستون و حافظیه تزئين شده باشد، ملزم به پرداخت هزینه رفت و آمد نیز خواهند بود. درآمد حاصله صرف امور خیریه می شود.

یازده: اصول دهگانه ما یازده بخش دارد. کسانی که در رستورانی که ما معرفی کرده غذا خوردند و از کیفیت غذا راضی نبودند، می توانند به آشپزخانه دوزخ مراجعه کنند و همان غذا را با کیفیتی برتر و با 10 درصد تخفیف نسبت به قیمت رستوران، در آشپزخانه ما میل کنند

ده در صد سرویس به صورتحساب شما اضافه خواهد شد